ما بین حق و باطل ضدیتیست مطلق


تیغی به تار مویی آویخته معلق

ای یار یک نصیحت یارانه بشنو از من


مگرو به رای ناقص مشنو حدیث احمق

یک بار حای حیرت بر قاف قرب او زن


کز عین عرف گردد میم محق محقق

دوشیزه مریم ارنی چون زایدی مسیحا


حلاج مرده ارنی چو گویدی انا الحق

هر ظاهری که بینی بی باطنی نباشد


بشنو ندای دعوت زین داعی مصدق

با وقت ساز حالی تا وعده ای ستانیم


از کف مدار خالی جام می مروق

من پیر خانقاهم یعنی شراب خانه


کرباس و صوف خواهم نه سندس و ستبرق

نا برده بوی و کردن نسبت به شیخ صادق


کار افتقار دارد نه اخضر و نه ازرق

مهر کسیست ما را در جان که وقت معجز


مه را به یک اشاره کردی در آسمان شق

با لحم و دم ما شد مهر ولی مخمر


دانی کدام والی شیر مصاف خندق

دانم کنند جهال انکار بر نزاری


غم نیست گر مقلد گیرد برین سخن دق